جدول جو
جدول جو

معنی رو فرمودن - جستجوی لغت در جدول جو

رو فرمودن
(تَ وُ کَ دَ)
روی فرمودن. شرمنده کردن. (غیاث اللغات) (آنندراج) :
روی فرمود مشکمویان را
عنبرین خامه ات به حسن رقم.
ظهوری ترشیزی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رو نمودن
تصویر رو نمودن
روی نشان دادن، ظاهر شدن، توجه کردن
فرهنگ فارسی عمید
(دَ)
دستور خون گرفتن دادن طبیب. فصد خواستن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(سِ تَ دَ)
کوچ کردن (شاهان و بزرگان). (فرهنگ فارسی معین) :
چو روزی چند از عشرت برآسود
چو سیرآمد ز عشرت کوچ فرمود.
نظامی.
شهزاده غازان از مرو به جانب سرخس کوچ فرمود. (تاریخ غازان از فرهنگ فارسی معین). غازان در اوایل ربیع الاول... از قراتپه کوچ فرمود. (تاریخ غازان ص 16). رجوع به کوچ کردن شود
لغت نامه دهخدا
(تَمْ بَ نِ / نُ / نَ دَ)
روی نمودن. نشان دادن رخسار. نمایاندن چهره چنانکه عروس، داماد وپدر و مادر او را. (از یادداشت مؤلف) :
روی بنما و وجود خودم از یاد ببر
خرمن سوختگان را همه گو باد ببر.
حافظ.
، واقع شدن. حدوث. وقوع. رو کردن. (از یادداشت مؤلف) :
شما را چه رو می نماید در این
که بی نیکمردان مبادا زمین.
نظامی.
- رو نمودن چیزی، آشکار شدن و به ظهور آمدن. (آنندراج) :
چه دیده ای که بر آئینه مایلی شب و روز
ز ما نهفته مدار آنچه رو نمود آنجا.
آصفی (از آنندراج).
، روی آوردن. رو کردن. آمدن به سوی چیزی. (از یادداشت مؤلف) :
یک شه دیگر ز نسل آن جهود
در هلاک قوم عیسی رو نمود.
مولوی.
در میان گریه خوابش درربود
دید در خواب آنکه پیری رو نمود.
مولوی
لغت نامه دهخدا
تصویری از شرح فرمودن
تصویر شرح فرمودن
بازنمودن گزاردن گفتن شرح دادن (در مورد بزرگان استعمال شود)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صرف فرمودن
تصویر صرف فرمودن
خرج کردن به کار بردن
فرهنگ لغت هوشیار
کوچ کردن (شاهان و بزرگان) : شهزاده غازان از مرو بجانب سرخس کوچ فرمود
فرهنگ لغت هوشیار